آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
تنهاترین تنها
دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 9:49 :: نويسنده : فریما
مادرم يك چشم نداشت. در كودكي براثر حادثه يك چشمش را ازدست داده بود. من كلاس سوم دبستان بودم و برادرم كلاس اول. براي من آنقدر قيافه مامان عادي شده بود كه در نقاشيهايم هم متوجه نقص عضو او نميشدم و هميشه او را با دو چشم نقاشي ميكردم. فقط در اتوبوس يا خيابان وقتي بچهها و مادر و پدرشان با تعجب به مامان نگاه ميكردند و پدر و مادرها كه سعي ميكردند سوال بچه خود را به نحويكه مامان متوجه يا ناراحت نشود، جواب بدهند، متوجه اين موضوع مي شدم و گهگاه يادم ميافتاد كه مامان يك چشم ندارد. يك روز برادرم از مدرسه آمد و با ديدن مامان يكدفعه گريه كرد. مامان او را نوازش كرد و علت گريهاش را پرسيد. برادرم دفتر نقاشي را نشانش داد. مامان با ديدن دفتر بغضي كرد و سعي كرد جلوي گريهاش را بگيرد. مامان دفتر را گذاشت زمين و برادرم را درآغوش گرفت و بوسيد. به او گفت: فردا ميرود مدرسه و با معلم نقاشي صحبت ميكند. برادرم اشكهايش را پاك كرد و دويد سمت كوچه تا با دوستانش بازي كند. مامان رفت داخل آشپزخانه. خم شدم و دفتر را برداشتم. نقاشي داداش را نگاه كردم و فرق بين دختر و پسر بودن را آن زمان فهميدم. موضوع نقاشي كشيدن چهره اعضاي خانواده بود. برادرم مامان را درحاليكه دست من و برادرم را دردست داشت، كشيده بود. او يك چشم مامان را نكشيده بود و آن را به صورت يك گودال سياه نقاشي كرده بود. معلم نقاشي دور چشم مامان با خودكار قرمز يك دايره بزرگ كشيده بود و زير آن نمره 10 داده بود و نوشته بود كه پسرم دقت كن هر آدمي دو چشم دارد. با ديدن نقاشي اشكهايم سرازير شد. از برادرم بدم آمد. رفتم آشپزخانه و مامان را كه داشت پياز سرخ مي كرد، از پشت بغل كردم. او مرا نوازش كرد. گفتم: مامان پس چرا من هميشه در نقاشيهايم شما را كامل نقاشي ميكنم. گفتم: از داداش بدم ميآيد و گريه كردم. شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 23:27 :: نويسنده : فریما
دوست داشتنی ترین اسامی در زندگیتون از بدو تولد تا کنون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منتظر جواب هاتونم دوستان گلم شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, :: 20:41 :: نويسنده : فریما
زن 36ساله بخاطر بی شوهری با خودش ازدواج کرد!! به تازگی خبر ازدواج یک زن با خودش، باعث تعجب عده ای از مردم امریکا شده است...
تواين دنياي ديوونه ي ديوونه همه چيز ممکنه يکي با خودش ازدواج ميکنه ، يکي با عکس خودش يکي با ديوار برلين ازدواج مي کنه و يکي با برج ايفل يکي با سگش ازدواج مي کنه و يکي دیگه با الاغش به گزارش فارس در تازه ترین نوع ازدواجهای آمریکایی این زن که اهل شهر سیاتل است با الاغ مورد نظر خود ازدواج کرده است این زن درخصوص این اقدامش گفت که من پس از دلدادگی فراوان و تجربه بی نظیر رابطه با این حیوان تصمیم به ازدواج با الاغ خود نمودم البته این آخرین مورد ازین نوع ازدواجها نیست چندی پیش لیندا یک زن امریکایی نیز با سگ خود ازدواج کرد یعنی يک شخص می تونه با خودش ازدواج کنه نظر شما چیه؟
اگه اومدی تو نظر ندادی خیییییلی نامردی!!! جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : فریما
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد! جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 23:16 :: نويسنده : فریما
در زمانهای بسیار دور زمانی که هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، همه
جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : فریما
مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگیاش رسیده بود کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد: ((تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم نه برای برادر زادهام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.)) اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند و آنرا نقطه گذاری کند . پس تکلیف آن همه ثروت چه میشد ؟
«تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم ؟ نه ! برای برادر زادهام . هرگز به خیاط . هیچ برای فقیران . » خواهر او که موافق نبود آن را اینگونه نقطهگذاری کرد : «تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم. نه برای برادر زادهام . هرگز به خیاط . هیچ برای فقیران . » خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد و آن را به روش خودش نقطهگذاری کرد: «تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم؟ نه . برای برادرزادهام؟ هرگز . به خیاط . هیچ برای فقیران.» پس از شنیدن این ماجرا فقیران شهر جمع شدند تا نظر خود را اعلام کنند: «تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم؟ نه . برای برادر زادهام ؟ هرگز . به خیاط ؟ هیچ . برای فقیران . »
به واقع زندگی نیز این چنین است:
او نسخهای از هستی و زندگی به ما میدهد
که درآن هیچ نقطه و ویرگولی نیست
و ما باید به روش خودمان آن را نقطهگذاری کنیم.
از زمان تولد تا مرگ تمام نقطه گذاریها دست ماست … پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 23:55 :: نويسنده : فریما
نامه عاشقانه خيلي جالب حتما بايد تا آخر بخوني 1- محبت شديدي كه صادقانه به تو ابراز ميكردم ت را فراموش كنم و نمی توانم قانع شوم كه و در آخر اگر ميخواهي ميزان علاقه مرا به خودت بفهمي از مطالب بالا فقط شماره هاي فرد را بخوان!!! |
||||||||
![]() |